داستان شب

ساخت وبلاگ
روز سه شنبه ۲۵مرداد ۱۴۰۱برای بازگشت به شهرمان کیف وچمدان خودرا بسته بودیمساعت هفت ونیم ایوب بخشی اطلاع داد کربلای علی هاشم زاده به رحمت خدارفت .به روح پاکش درود فرستادم مرگ این نیک مرد نیزخیروبرکت داشت همانگونه که درحیات با افتخار خویش منبع خیر وبرکت بود برای اهالی روستای گلی وروستا های همجوار.برای رفاه اهالی روستای گلی خیلی زحمت کشید .چون بعداز انقلاب اهالی گلی وی را به عنوان شورای محل انتخاب نمودند هرانچه که درتوان داشت برای پیش برداهداف اجتماعی وفرهنگی به کارگرفت درزمینه لوله کشی اب وبرق رسانی به روستا زحماتی رامتحمل میشد وروز هایی چند با پای پیاده کیلومتر ها راه طی میکرد تابامسئولان برق هماهنگی های لازم را به عمل بیاورد.شاید بیش از سه ماه دوندگی ازراحتی واسایش خود گذشت تا به روستای گلی وران قیه وداشبلاق برق رسانی شود وبه لطف خدا هم موفق شد این روستاها دربهمن ماه ۱۳۷۳ ازروشنایی برق برخوردار شدند من انسال درروستای گلی تدریس میکردم وازنزدیک دیدم روستاییان چقدر خوشحال بودند که ازنعمت برق برخوردار شده اند.البته دیگران وخود اهالی هم کاری نمودند ولی نقش علی هاشمزاده برجسته است وستودنی.دردوران جنگ ازاولین هابودکه به جبهه اعزام شدنددرچندمرحله حضورداشتند درجبهه دقیق نمیدانم شایدنزدیک به یازده ماه حضور درجبهه دردوران جنگ تحمیلی ازافتخارات بزرگ این رزمنده با اخلاص بود.نیک مرد با دیانت عاشق اباعبدالله الحسین( ع)بود بیش ازنیم قرن نوحه سرایی درماه محرم وشبهای احیادرماه مبارک رمضان به عبادات پرداخت البته بیشتر ازاین هاستبنده حقیر ازدوران کودکی ایشان رادرمجالس روضه وختم قران حضورش راپررنگ دیدم به قولی بیش ازسی سال نمازشبش ادامه داشت حتی دراین چند ماه که بیماری وکهولت سن داشت درنمازشبش وق داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 16:43

تا انجا که به خاطر دارم خاطره خوش ازسال 1353برایمان شناسنامه گرفتند .روح پدرم شاد دراذرماه به روستای ابگرم رفت مامور ثبت احوال دران روستا شناسنامه صادر میکرد برای ما هم شناسنامه صادرشد باشگردکه پدرم به خرج داده بودپنجاه تومان یاصدتومان هدیه می دهد به مامورثبت احوال .پس صدورشناسامه صادره ازهشترود روستای ابگرم باامضای مامور افای ابرومند شناسنامه مادرم راهم ایشان صادر کرده بود.درسال 1353دونوزاد درخانواده ما متولدشدند  هردو پسربودند.اسم نوزادپسر عمویم حبیب وبرادرم را رضا قلی نام نهادند .متاسفانه هردودرسال1354فوت کردند حبیب درخرداد ماه ورضاقلی مرداد ماه داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 14:09

دراوایل اردیبهشت ماه بود به دستور یداله خان وعزت خان اهالی گلی به سمت روستای'>روستای گویداش هجوم بردند تازهر چشمی ازمردم روستای گویداش بگیرند .چون چوپان خان ازاهالی گویداش کتک خورده .خان روستای گلی به بهانه تلافی رفتند درکوه بلند روستا که اشراف داشت به منطقه گویداش سنگر گرفتند .واهالی گویداش خبردار شده بودند.درنقطه مقابل سنگر گرفته بودند .به دونفر ازاهالی گویداش به عنوان میهمان به روستای گلی می امدند تعرض میشود ودرنهایت کدخدامنشانه ازهردوطرف قضیه فیصله می یابد.اگر ریش سفیدان خردمند ازهردوطرف میانجگری نمی کردند دراین تصمیم عجولانه ونا بخردانه ازجانب مردم بی خسارات وصدمات جبران ناپذیری متحمل میشدند.چون هم خانها مسلح به سلاح گرم بودند وهم اهالی گویداش چون مردان تیر انداز مشهور به نام حاج صفرعلی پسرش عطاب راداشتند ودیگر افراد گویداش باز ازنظرسلاح برتری به اهالی گلی داشتند.فقط اهالی دونفر ازخانها یکی کلت داشته ودیگری تفنگ تکتیر .ولی سلاح اهالی گویداش برنو یا ام یک بود.برچسب‌ها: یداله خان, عزت خان, حاج صفرعلی داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 210 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 14:09

چهارده روز ازتیرماه ۱۳۵۴ گذشته بود برای اموزش کتاب گلستان به روستای همجوار رفتیم که حدودهشت کیلومتر باروستای گلی فاصله داشت .بیش ازچهل روز دراین مسیر رفت وامد کردیم من با پسر دایی پدرم غلامحیدر هاشم زاده ساعت ۷ راه می افتادیم ۸/۵   گاها ساعت ۹ به روستای ساراغل میرسیدیم .مدرس اقای میرزا باقرمحمدیان بود دران زمان بین چندین روستای همجوار باسواد ترین وخوشخط ترین فردبود.من بیش ازاموزش درس دوست داشتم ازایشان دستخط گرفته مشق کنم .دایی پدرم مشهدی محمد قلی مارا به میرزا باقرمعرفی کرد تا اموزش را شروع کنیم .هنوز هم به خاطر دارم بااین جمله شروع کرد .حسین ابن علی را باید ازنو بشناسیم خودش گفت این عبارت نام کتابی است درمورد شناخت امام حسین مفهومش این بود یعنی گلستان سعدی را باید از اوا شروع کنیم چون من کتاب گلستان را تاباب پنجم خوانده بودم .بااین حرف ایشان هم اضطرابی یاترسی بردلم نشست چون این استاد بامیرزا های دیگری که پیششان تلمذ کرده بود فرق داشت.گلستان را دوباره ازاوا شروع کردیم ویک صفحه هرروز ازاین کتاب درس گرفتیم وبدون غلط پیش رفتیم .غلامحیدر باسوادتر ازمن بود تاریخ معجم را تمام کرده ابشان کناب سراج المنیررا انتخاب کرد.رمدتی که پیش اقای میرزابودیم بیشتراز چهار تا دستخط نداد هر چند دو سه ازدستخط هایش پسرش بهم زده بود ومیرزا درحال نما ز من کش رفتم وقایم کردم بعدا یکی یادوت ازانهار به غلامحیدر دادم.یک روز نمی خواستم به مکنب بروم کتک مفصلی ازمادرنوش جان کردم.ویک روز هم باغلامحیدروسط راه قرارگذاشتیم به مکتب نرویم البته من انقدرتوگوش غلامحیدرخواندم تاراضی شد درکنارچشمه نهاربه خوریم وبعدش هم استراحت .ولی یکی دوروز بعد غلامحیدذ شابع کرده بود رضا به مکتب نرفت من تنها رفتم .من هرکار داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 14:09

مدرسه ساز نیکوکار بانو دکتر فاطمه امینی

 

داستان شب...
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 143 تاريخ : پنجشنبه 14 فروردين 1399 ساعت: 5:26

1-خاطرات دکت شاپور بختیار2-خاطرات ارتشبد قره باغی3-خاطرات دکترفریدون کشاورز 4-خاطرات ملکه ثریاخاطرات جعفر شریف امامی6-خاطرات فریده دیبا مادر فرح7'-خاطزات شعبان جعفری8- خاطرات حجت الاسلام غلامرضا حسنی9 داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 14 فروردين 1399 ساعت: 5:26

مطالعه کتاب های زیررا به علاقه مندان مطاالعه سفارش میکنم .این کتابها را مطالعه کرده ام وبعضی نیز در دست مطالعه است وبعضی را هنوز بدست نیاورده ام 1-جمهورافلاطون  ترجمه فواد روحانی2-یوتپیا(ارمانشهر)توما داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت: 23:46

به همراه یکی از دوستان در روستا به گردش رفتیم. طبیعت روستای گلی هنوز هم سرسبز است وچمزارهایش طراوت دارد وعلفهارا درو نکرده اند.به پیشنهاد اقای جعفریان به یکی ازباغ های روستا رفتیم  هرچند من نمیخواستم داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت: 23:46

1- تاریخ ایران باستان   دکتر پیرنیا2-روزگاران  دکتر زرین کوب3- دوقرن سکوت دکتر زرین کوب4- تاریخ در ترازو دکتر زرینکوب5-تاریخ نهضت های دینی  سیاسی معاصر دکتر علی اصغر حلبی6-تاریخ اروپا در قرون وسطی  دک داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 107 تاريخ : چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت: 23:46

  فرارسیدن سال نو ونوروز باستانی را  به همه مردم جهان تبریک میگویم وازخداوند زایش وزیبا یی میخوا هم نیک اندیشی ونیک گفتا ری ونیک کرداری را در دلهایمان به بار بنشاند کینه وکدورت نفرت پلیدی وزشتی وپلشتی داستان شب...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m-noormohammadi بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 22 ارديبهشت 1398 ساعت: 3:16